کانگرلوساک شهری قطبی که بیشتر از فرودگاهش چیزی نبود!
حتی فرودگاههای پرتی که در شهرهای کوچک دور افتاده آفریقایی گذرم به آنها افتاده بود از اینجا فرودگاه تر بودند!
چمدان ها توسط باربرها به صورت دستی آورده می شدند و در زیرزمین ساختمان روی هم رها می شدند. بعد باید خودمان از پله بالا می آوردیمشان.
محوطه فرودگاه خاکی بود....
فرودگاه کانگرلوساک شباهتی به فرودگاههایی که تا به حال دیده بودم نداشت، حتی فرودگاههای پرتی که در شهرهای کوچک و دور افتاده آفریقایی گذرم به آنها افتاده بود از اینجا فرودگاه تر بودند!
باربرها چمدان ها به صورت دستی می آوردند و در زیرزمین ساختمان روی هم رها می کردند. بعد باید خودمان از پله بالا می آوردیمشان!
محوطه فرودگاه خاکی بود و یک اتوبوسی که بیشتر از 50 سال قدمت داشت تنها وسیله نقلیه عمومی شهر بود که مسافرها را به یکی از دو کمپی که در این شهر 630 نفری برای اقامت توریستها وجود داشت می برد.
در این شهر تقریبا از ساختمان خبری نبود و مردم ترجیح می دادند از کانکس برای اقامت استفاده کنند.
من در هتلی به نام Old Camp اقامت گرفته بودم. یک کانکس بود که داخلش با دیوارهای چوبی از هم جدا شده بود و در اتاقهای 6 متری اش فقط یک تخت دوطبقه و یک میز چوبی بود.
هتل رستورانی نداشت و نزدیک ترین رستوران به آنجا 50 دقیقه با ماشین راه بود که البته باید سفارش غذا را قبل از رفتن می دادی.
شنیدم که یک سوپرمارکت هم کنار فرودگاه هست که تا ساعت 4 بعدازظهر باز است و می شود از آنجا برای غذا خرید کرد. 3 کیلومتر فاصله داشتم و نیم ساعت وقت! اصلا حوصله رفتن به رستوران را نداشتم. کوههای اطراف کانگرلوساک بدجوری وسوسه ام کرده بود. با عجله کوله کوچکی را جمع و جور کردم، بند کفشهایم را سفت کردم و استارت یک دوی نیمه استقامتی را به طرف سوپرمارکت زدم.
برای رفتن به کانال اینستاگرام و تلگرام کلیک کنید.