گردشگری بیش از بخشهای دیگر اقتصاد از بیثباتی سیاسی آسیب میبیند.
سهند عقدایی - عضو هیئت مدیره انجمن صنفی دفاتر خدمات مسافرتی استان تهران در مجله آینده نگر از مشکلات صنعت گردشگری می گوید:
سهند عقدایی - عضو هیئت مدیره انجمن صنفی دفاتر خدمات مسافرتی استان تهران
گردشگری ورودی ایران در سالهای اخیر تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار گرفته است. اما پیش از بررسی این عوامل، ضروری است اقسام گردشگری ورودی در ایران را مرور کنیم. این حوزه از گردشگری بر سه شاخه اصلی متمرکز است: سیاحتی، زیارتی و سلامت. بازار هدف گردشگری سیاحتی ایران، اغلب کشورهای اروپایی و در چند سال اخیر چین است. بازار هدف گردشگری زیارتی -که میتواند در مواردی ترکیبی از اقسام دیگر گردشگری (سیاحتی و سلامت) باشد- بیشتر کشورهای عربی همچون عراق، امارات، بحرین و همین طور پاکستان است. در گردشگری سلامت غالبا گردشگران از کشورهای همسایه مثل آذربایجان، عراق و افغانستان به ایران میآیند. هر یک از این اقسام گردشگری، بازار هدف مختص به خود را دارند و عوامل اثرگذار بر رونق یا رکود آنها هم متفاوت است.
گردشگری زیارتی عمدتا تحت تاثیر روابط سیاسی ایران با کشورهای همسایه است. در ده سال گذشته که روابط دیپلماتیک ایران و عربستان قطع شد، آمار گردشگران زیارتی حوزه خلیج فارس، که از قضا گوشه سودآورتر این بازار نیز بود نیز کاهش چشمگیری داشت.
در گردشگری سلامت اما مولفههای دیگری اثرگذار است که مهم ترین آن عملکرد رقبای منطقهای ایران در حوزه سلامت است. گردشگری سلامت ایران بسته به خدماتی که کشورهای رقیب در منطقه ارائه میدهند، رونق گرفته و یا دچار رکود میشود. در حال حاضر ترکیه یک رقیب جدی برای گردشگری سلامت ایران است. گردشگران با توجه به هزینه، کیفیت خدمات و امکانات موجود در ایران و ترکیه، مقصد خود را برای درمان انتخاب میکنند.
گردشگری سیاحتی ارزآورترین قسم گردشگری ورودی در ایران است. هم متقاضی بالقوه بیشتری نسبت به اقسام دیگر دارد و هم ارزآوری و حاشیه سود بالاتری دارد. میتوان گفت نقطه ثقل گردشگری ورودی، تورهای سیاحتی از کشورهای اروپایی و امریکا است. در عین حال این نوع از گردشگری، بیش از اقسام دیگر، تحت تاثیر اتفاقات سالهای اخیر قرار گرفته است.
گردشگری ورودی سیاحتی، در سالهای اخیر اتفاقات متعددی را از سر گذرانده است. بعد از امضای برجام - سالهای 92 تا 97- این بخش از گردشگری رونق گرفت. اقتصاد شهرهایی که مقصد گردشگری بودند، در این مقطع دگرگون شد. سیل مسافران اروپایی به سمت ایران سرازیر شد. تا جایی که زیرساختها پاسخگوی این حجم از گردشگر نبود. تقاضاها بیش از توان عرضه بود. در همین مقطع و با توجه به حجم تقاضا، سرمایهگذاران به هتلسازی در مقاصد اصلی گردشگری، تمایل پیدا کردند. اما هر چه از سال 92 به سمت سال 98 رفتیم، این استقبال گردشگران و تمایل سرمایهگذاران با یک شیب ملایم، کاهش پیدا کرد. امیدهایی که در ابتدا به برجام بود در طول این مدت محقق نشد. در سال 97 امریکا از برجام خارج شد و این منجر به کاهش آمار گردشگری ورودی شد، اما با اینهمه تا اواسط سال 1398، هنوز شرایط قابل قبول بود.
در جریان اعتراضات آبان 98 یک هفته قطع کامل اینترنت، باعث وحشت گردشگرانی شد که در ایران بودند و امکان هیچ ارتباطی با خانواده و کشور خود نداشتند. بعد از آن ساقط کردن هواپیمای اوکراینی، این فضا را در افکار عمومی بینالمللی ایجاد کرد که آسمان ایران امن نیست. در همین شرایط بود که رزرو تورهای بهار 99 یکی بعد از دیگری لغو میشدند اما در همان حین کرونا هم از راه رسید. دو سال 1399 و 1400 هیچ تور ورودی به ایران نداشتیم. در نیمه دوم سال 1400 که تب کرونا در جهان فروکش کرده بود، صدور ویزا برای گردشگران ورودی به ایران از سر گرفته شد.
در بهار 1401 که دنیا از خواب کرونا بیرون میآمد، تورهای ورودی دوباره برقرار شدند، در تابستان گردشگران خارجی زیادی برای طبیعتگردی و کوهنوردی به ایران آمدند. تقاضا برای فصل پاییز 1401 و بهار 1402 روند خوبی داشت. تا اینکه به اعتراضات پاییز 1401 رسیدیم. اتفاقی که نه به خاطر خودش بلکه به سبب تصمیمات دولتی که در پی این اعتراضات گرفته شد، بدترین ضربه را به پیکره گردشگری ورودی ایران در طی چند دهه اخیر وارد کرد که تا امروز نیز پیامدهای آن کماکان ادامه دارد. این پیامدها چندان ناشی از اعتراضات اجتماعی نبود. چرا که در جریان این اعتراضات حتی یک مورد آسیب به گردشگران نه از طرف معترضان و نه از طرف پلیس گزارش نشد. اما در همان ماهها، بازداشتهای زیاد گردشگران خارجی آن هم به اتهام جاسوسی، وحشت زیادی را به دل گردشگران خارجی انداخت. از جمله بازداشت گردشگر معروفی که با دوچرخه از انگلستان حرکت کرده بود و اروپا و ترکیه را رکاب زده بود و میخواست به جام جهانی قطر برود، اما با اتهام جاسوسی در ایران دستگیر شد و هنوز هم در زندان است. این قبیل برخوردهای امنیتی با گردشگران، بازتاب رسانهای زیادی در سطح جهان داشت. این اقدامات باعث شد، تمام کشورهای اروپایی به شهروندان خود هشدار جدی داده و آنها را از سفر به ایران منع کنند و در نهایت ایران را وارد لیست قرمز سفر کنند. در چنین شرایطی حتی اگر گردشگری ماجراجو هم بخواهد به رغم تمام این هشدارها باز به ایران سفر کند، نخواهد توانست. چراکه وقتی دولتی درباره سفر به یک مقصد به شهروندان خود هشدار میدهد، شرکتهای بیمه، سفر به آن کشور را از شمول پوشش خود خارج میکنند. تمام این عوامل باعث شده تا امروز به نقطهای برسیم که کسی در قالب تورهای سیاحتی به ایران سفر نکند.
تورگردانان در این شرایط تصمیم گرفتند از بازار اروپا چشم پوشی کرده و روی بازار چین و روسیه سرمایهگذاری کنند. سال گذشته حضور آن دسته از تورگردانان ایرانی که هنوز از پس ضربات پی در پی این چند سال سرپا مانده بودند در نمایشگاهها و جلسات مذاکرات با کارگزاران چینی داغ شد. برنامهریزیهایی برای جذب گردشگران چینی صورت گرفت و در پی ان تقاضاهایی از سوی آژانسهای چین مطرح شد. برخی دفاتر خدمات مسافرتی کارمندهای چینی زبان استخدام کردند و دپارتمان چین را به ساختار سازمانی خود اضافه کردند، اما دوباره با شروع جنگ در غزه و تهدیدهای متقابل ایران و اسراییل -حتی پیش از شلیک موشکهای ایران به اسراییل- شرکتهای چینی هم برنامه خود را برای سفر به ایران لغو کردند!
این است داستان پر غصه گردشگری ورودی و دل پر خون تورگردانان ایرانی که از پنج سال پیش به این سو آماج ضربات پی در پی بودهاند!
واقعیت این است که گردشگری بیش از صنایع دیگر از بیثباتی سیاسی تاثیر منفی میبیند. اثر اتفاقات بی ثبات ساز، بر این بخش در لحظه مشهود میشود. در دیگر صنایع تولیدی، مثلا صنعت ساختمان یا پتروشیمی اینطور نیست و تاثیر یک بی ثباتی شاید چند ماه طول بکشد که خود را در شاخصههای مالی و تجاری آن صنعت نشان دهد. اما به طور مثال اگر امروز اتفاقی در حوزه سیالست خارجی بیفتد که باعث نگرانی مشتریان خارجی شود، به فاصله یک روز تورها لغو میشوند.
میتوان گفت گردشگری میزانالحراره اقتصاد جامعه است، هر تبی که اقتصاد دچار آن میشود، التهابش اول از همه در گردشگری مشهود است.
البته در حال حاضر به نظر میآید نه تنها گشایش گردشگری بلکه کلیت اقتصاد کشور، وابسته به تغییر سیاست خارجی و ایجاد ثبات است. تا زمانی که آرامش سیاسی در روابط با کشورهای خارجی نباشد، امکان سرمایهگذاری اقتصادی هم وجود ندارد. وقتی یک فعال اقتصادی -داخلی یا خارجی- نمیداند در آینده نزدیک چه شرایطی در کشور به وجود خواهد آمد، برای گسترش کسب و کار خود سرمایهگذاری نمیکند. این مسئله با یک پاردایم شیفت در سطح سیاستهای کلان حکمرانی میسر است و تا زمانی که چنین اتفاقی نیفتاده است، فعالان اقتصادی، البته آنهایی که هنوز باقی ماندهاند، یا از ایران خارج میشوند یا آنکه در لاکی محافظه کارانه فرو میروند و به جای استراتژی توسعه، تنها به بقای حداقلی میاندیشند.