پنج افسانهی شنیدنی از کوه کلیمانجارو
کوه کلیمانجارو، با ارتفاع 5895 متر، سرشار از افسانه و رمز و راز، میان ابرهای خاکستری و پوشیده در مه، ایستاده تا باعظمتی خیرهکننده گردشگران را از گوشه و کنار جهان سمت خود دعوت کند.
کلیمانجارو جایگاه قادر مطلق است!
کوه کلیمانجارو، با ارتفاع 5895 متر، سرشار از افسانه و رمز و راز، میان ابرهای خاکستری و پوشیده در مه، ایستاده تا باعظمتی خیرهکننده گردشگران را از گوشه و کنار جهان سمت خود دعوت کند.امروزه کوه کلیمانجارو را جواهر آفریقا میدانیم، کوهنوردان زیادی از اقصی نقاط زمین ِ پهناورمان، به قصد ایستادن بر بامِ این کوه زیبا، کوله میبندند تا تجربهای ابدی و به یادماندنی به کارنامهی صعودشان اضافه کنند.
اما جالب است بدانیم ساکنان قبلی دامنههای آن، این کوه باشکوه را جایگاه قادر مطلق میدانستند، مکانی مقدس که از ترس انتقام خدا، نباید هیچ انسانی روی آن پا میگذاشت! هنوز هم بعضی از مردم محلی امروزی، کاهش برف این کوهستان را مجازاتی از طرف خدا میدانند؛ چون همه روزه، انسانهای زیادی تلاش میکنند از آن بالا بروند.
هنوز هم کوتولههای کوهستانی یا همان واکونینگو مینامند در غارهای زیر دامنه کیلی زندگی میکنند!
برخی از عشایر محلی یا چاگاها، معتقدند هنوز هم کوتولههای کوهستانی که آنها را واکونینگو مینامند در غارهای زیر دامنه کیلی زندگی میکنند. آنها سرهای بزرگی دارند و فقط کسانی را که با خود ارواح منفی را به این کوهستان میآورند شکار میکنند. البته در واقعیت هم شواهدی وجود دارد که نشان میدهد زمانی کوتولهها در کوه پرسه میزدهاند.
قصهی گوریلها!
یکی از داستانهای بیشمارو هزاران افسانه که درباره کوه کلیمانجارو نقل میشود، قصهی گوریلهای کوهی بومی درهها و غارهای این کوه است. مردم محلی ِ ساکن دامنههای این کوهستان باور دارند گوریلهای خاصی، سالها پیش در جنگلهای انبوه و بارانی اطراف دامنههای آن زندگی میکردند.
برفهای کلیمانجارو، پلنگ یخزده و ارنست همینگوی!
یکی دیگر از عجایب این کوهستان این است که حیات وحش بومی آن میتوانند در ارتفاع بالا زنده بمانند، جان ریدر که در سال 1983 در این کوه فیلمبرداری میکرد؛ بوفالوها، شغالها و سگهای وحشی را در فلات شیرا دیده بود. کاشف ویلفرد تزیگر نیز توصیف میکند که پنج سگ وحشی در ارتفاع 5750 متری او را زیر نظر داشتند و ردیابی میکردند. و از این میان، شاید معروفترین ماجرا، همان پلنگ یخزدهای باشد که دکتر دونالد لاتام در صعود خود در سال 1926 کشف کرد. و همین باعث شد آن نقطه و دهانهی قله، لئوپارد لقب بگیرد. و ارنست همینگوی، کتاب مشهور "برفهای کلیمانجارو" را با همین پلنگ یخ زده در قله شروع کند.
سرزنش شیاطین!
برفهای کلیمانجارو، نقشی ویژه در شکلگیری باورهای محلی و فولکلورهایشان دارد. زیباییِ حیرت انگیز کوه با برف های دائمی روی قله، طوری مردم محلی را جذب کرده که آن را با بهشت پیوند میدهند و ستایش سپیدی درخشان برف های آن تا حدی در نگاه شان گیرا و مسحور کننده است که آن را جایگاه خدا می دانند. در گذشته ودر فصول خشک، مردم محلی شیاطینِ این کوه را به خاطر از بین بردن باران سرزنش می کردند، اما وقتی دوباره باران زیاد می شد، روی خود را سمت کوه می چرخانیدند، تعظیم میکردند و از خدای این کوهستان میخواستند که آنها را ببخشد.