مقدسترین رودخانه هند
در بخش قبلی این مقاله در مورد اهمیت رود گنگ در آیین هندوئیسم و همچنین خود الههی گنگ صحبت کردیم. حال میخواهیم به سراغ افسانه رود گنگ در مورد پیدایش آن برویم. داستان این رود مقدس سرشار از تخیلات شیرین هندی است. امیدواریم از این مقاله لذت ببرید.
سوراخ شدن دیوار گیتی
افسانه رود گنگ از جایی شروع میشود که یکی از خدایان سهگانهی اصلی هندوئیسم، یعنی ویشنو، قصد داشت که ببیند انتهای عالم کجاست. برای این کار، او پای چپ خود را تا انتهای گیتی دراز میکند. ناخن انگشت شست پای ویشنو به دیوار انتهای عالم اصابت کرده و آن را سوراخ میکند. از این حفره، الههی گنگ به شکل آبی روان جاری شده و به عالم هستی راه پیدا میکند. برای همین یکی از نامهای رود گنگ «ویشنوپادی» به معنی «جاری شده از پای ویشنو» است.
الههی گنگ که به عالم هستی راه یافته، نهایتاً در منزلگاه یکی دیگر از خدایان سهگانه هند، یعنی براهما، ساکن میشود و برای سالیان دراز آنجا میماند تا نهایتاً در زمان یکی از پادشاهان افسانهای هندوستان به نام بهاگیراتا به سمت کرهی زمین جاری میشود. دلیل این واقعه را باید در سه نسل پیش از او جست و جو کنیم. نام بهاگیراتا در ذهنتان باشد تا به او برسیم.
۶۰ هزار روح سرگردان
افسانه رود گنگ از از جایی شروع میشود که چند سال بعد از سوراخ شدن دیوار عالم، پادشاهی به نام ساگارا به شکل اعجاب انگیزی صاحب ۶۰ هزار پسر شد. روزی ساگارا تصمیم گرفت تا آیینی مذهبی برای رونق بخشیدن به سرزمین خود به جای آورد. در جریان این مراسم، میبایست اسبی را قربانی میکردند که پیشتر توسط یکی از خدایان هند به نام ایندرا (پادشاه سوارگا یا بهشت) دزدیده شده بود. ساگارا ۶۰ هزار پسر خود مامور میکند تا این اسب را پیدا کنند.
پسران ساگارا تمام عالم را میگردند و نهایتاً اسب را در دنیای مردگان کنار یک مرتاض هندی به نام کاپیل که در حال مدیتیشن بوده پیدا میکنند. پسران با گمان بر این که کاپیل اسب را دزدیده است، شروع به توهین و برهم زدن آرامش او میکنند. مرتاض که سالها در حال مدیتیشن و مراقبه بوده، چشمان خود را باز میکند، نگاهی خشمگین به پسران انداخته و در یک چشم به هم زدن همهی ۶۰ هزار پسر را به خاکستر تبدیل میکند. علت خشم کاپیل این بود که او اسب را ندزدیده و صرفاً در کنار اسب و در محلی که ایندرا (دزد اصلی اسب) حیوان را به جایی بسته بود، مراقبه میکرد.
به دلیل این که پسران ساگارا مراسم مذهبی پیش از مرگ را به جا نیاورده بودند، روحشان سرگردان شده و به بهشت نمیرود. در آئین هندوئیسم برای این که شخصی بتواند به بهشت برود، باید به مرحلهی مشکا برسد. یکی از راههای رسیدن به مشکا، غسل در آب رودخانهی گنگ است. به همین علت پسر عموی پسران ساگارا، آنشومان، به درگاه خدای براهما دعا میکند که گنگ را به دنیای مردگان بفرستد تا روح سرگردان پسران ساگارا را بشوید و به بهشت برساند. آنشومان تا پایان عمر به دعا و نیایش مشغول میشود ولی دعاهای او به جایی نمیرسند. پسر او، دیلیپ هم راه پدر را ادامه میدهد ولی او نیز راه به جایی نمیبرد. البته نگران نباشید، افسانه رود گنگ پایان خوشی دارد.
سقوط گنگ به کره زمین
اگر یادتان باشد در ابتدای متن به نام بهاگیراتا اشاره کردیم. بهاگیراتا مهمترین شخصیت در داستان افسانه رود گنگ است. او پسر دیلیپ بود که در سن کودکی پدر خود را از دست داد و سنین بزرگسالی به پادشاهی مهربان، نیکوکار و نیکوسرشت تبدیل شد. نام او به معنی «سختکوش» است. در واقع تلاشهای او برای آوردن گنگ به زمین، باعث شد که این نام را به او بدهند.
بهاگیراتا در دورهای، حکومت خود را به وزیران معتمد خود میسپارد و راهی رشته کوه هیمالیا میشود. او در شرایط آب و هوایی دشوار، همانند پدر و پدربزرگ خود، به درگاه براهما متوسل میشود که گنگ را به زمین بفرستد تا اجدادش بتوانند به مشکا و نهایتاً بهشت برسند. بهاگیراتا برای هزار سال این کار را ادامه میدهد تا نهایتاً براهما به درخواست او پاسخ مثبت میدهد.
براهما به گنگ میگوید که به زمین و سپس به دنیای مردگان جاری شود تا روح اجداد بهاگیراتا را به سعادت برساند. گنگ که از این دستور خشمگین میشود، خودش را به سمت کره زمین پرتاب میکند. با توجه به این که او بزرگترین رودخانه عالم هستی بوده، نزولش به کرهی زمین میتوانست باعث نابودی کل زمین شود. بهاگیراتا باز دست به دامن براهما میشود. براهما به او میگوید که تنها شیوا (سومین خدای اصلی هندوئیسم) میتواند جلوی سقوط گنگ را بگیرد.
بهاگیراتا به درگاه شیوا متوسل میشود. شیوا خیلی سریع به مدد او میاید و سر خود را در مقابل گنگ قرار میدهد. آب گنگ در میان پیچ و تابهای موی شیوا به دام میافتد و نهایتاً به آرامی و به شکل جویهای کوچکی روانهی زمین میشود. به این ترتیب بهاگیراتا موفق میشود که هم روح اجدادش و هم کرهی زمین را به کمک خدایان نجات دهد.
یکی دیگر از نامهای رود گنگ «تریپاتاگا» است. به معنی رودی که به سه دنیا یعنی بهشت، زمین و دنیای مردگان جریان دارد. همانطور که گفتیم، گنگ از بهشت به زمین و نهایتاً رهسپار دنیای مردگان میشود تا روح ۶۰ هزار پسر ساگارا را از دنیای مردگان برهاند و به بهشت بفرستد. به این ترتیب افسانه رود گنگ به پایان میرسد.