WhatsApp WhatsApp
اسپیلت البرز
تجربه‌های ناب زندگی
در دل طبیعت
اسپیلت البرز
معبدی زیبا و پرماجرا در هند

افسانه معبد رام راجا

افسانه معبد رام راجا

13/ آبان/1398

معبد رام راجا یکی از معابد زیبای منطقه‌ی اورچا است که برای هندوهای این منطقه اهمیت زیادی دارد. هندوها معتقدند که یکی از خدایان هند، یعنی راما، حدود ۵۰۰ سال پیش در این معبد ساکن شده بود.


معبد رام راجا یکی از معابد زیبای منطقه‌ی اورچا است که برای هندوهای این منطقه اهمیت زیادی دارد. هندوها معتقدند که یکی از خدایان هند، یعنی راما، حدود ۵۰۰ سال پیش در این معبد ساکن شده بود. آن‌ها می‌گویند مجسمه‌ای که اکنون از راما در این معبد موجود است، در واقع کالبد این خدا بوده که برای همیشه به مجسمه‌ای تبدیل شده است.

رام راجا از آغاز یک معبد نبود و در قرن ۱۶ به دستور پادشاه اورچا برای اقامت همسرش ساخته شد. داستان ساخت معبد و رخدادهای مربوط به آن، با افسانه‌های هندی آمیخته شده است. افسانه‌هایی که همیشه حداقل یک خدای هندی در آن نقش ایفا می‌کند. برای این که بهتر با فرهنگ و رسوم هندی‌ها آشنا شوید، شنیدن داستان‌هایشان بسیار مهم است. قبلاً هم در مورد افسانه‌های رود گنگ صحبت کردیم که خواندن آن داستان جالب هم به شما توصیه می‌کنیم. حال با ما همراه باشید تا ببینیم ماجرای این معبد دلربا با گنبدهای صورتی و نارنجی چیست.

وقتی خدایان به زمین می‌آیند: داستان معبد رام راجا و چتورپوژ

داستان معبد رام راجا به قرن ۱۶ میلادی باز می‌گردد. در آن زمان، ماهاکار شاه و همسرش گانش کانواری بر این منطقه حکومت می‌کردند و هر کدام به یکی از خدایان هندی معتقد بودند. پادشاه، کاریشنا و همسرش، راما را می‌پرستیدند. راما یکی از شکل‌های فیزیکی خدای ویشنو در مذهب هندویی است. به عقیده‌ی هندوها، ویشنو در جریان تناسخ در کالبدهای مختلفی ظهور می‌کرده که هر کدام ظاهر خاصی داشتند. مثلاً راما به شکل یک کودک خردسال است. شکل اصلی ویشنو همان خدای چهار دست آبی رنگ هندی است که احتمالاً تصاویرش را قبلاً دیده‌اید.

سمت چپ: شمایل اصلی ویشنو - سمت راست: راما یکی از آواتارهای ویشنو به شکل کودکی خردسال

یک روز ماهاکر شاه و همسرش برای زیارت به معبد کاریشنا می‌روند؛ اما دیر می‌رسند و می‌بینند که معبد تعطیل شده است. رانی (ملکه در زبان هندی) به پادشاه می‌گوید که برگردند ولی ماهاکار شاه اصرار می‌کند که بمانند و با عده‌ای از مردم که پشت درهای بسته‌ی معبد مشغول مناجات بودند، همراه شوند. البته مناجات هندوها مثل ما نیست و با رقص و آواز همراه است. خلاصه پادشاه و ملکه همراه با سایر مردم به رقص و آواز مشغول می‌شوند. در همان حال، کاریشنا از بهشت به زمین می‌آید و با معتقدان خود شروع به رقصیدن می‌کند.

بعد از این ماجرا، پادشاه تصمیم می‌گیرد که به منطقه‌ی براج ماتورا سفر کند که هندوها معتقدند سرزمین کاریشنا است. ملکه مخالفت می‌کند و از پادشاه می‌خواهد که با جای براج ماتورا، به آیودها (سرزمین متعلق به راما) بروند. ماهاکار شاه به رانی می‌گوید که اعتقاد او به راما پوچ است و او باید کاریشنا را بپرستد. چرا که تا کنون راما در مقابل آن‌ها ظاهر نشده، در صورتی که کاریشنا از بهشت به زمین آمده و با آن‌ها رقصیده است.

ملکه از این گفته‌ی شاه خشمگین می‌شود. او قسم می‌خورد که برود و راما را با خود به اورچا بیاورد و اگر در این راه موفق نشود، خود را در رودخانه سارایو غرق کند. رانی بدون این که پادشاه باخبر شود، دستور می‌دهد که معبدی برای راما بسازند که وقتی او را با خود به اورچا آورد، خدای هندی در آن معبد ساکن شود. معبدی که امروزه با نام چتوپوژ شناخته می‌شود. چتور به معنی «بازو» و پوژ به معنی «چهار» است. چون ویشنو در افسانه‌های هندی چهار دست دارد، نام این معبد را که قرار بود خانه‌ی او باشد، چتورپوژ به معنی چهاردست نامیدند. که البته هیچگاه این اتفاق نیفتاد و نهایتاً راما در معبد رام راجا ساکن شد.

خلاصه ملکه داستان ما با پای پیاده روانه‌ی آیودها می‌شود و در کنار رود سارایو به نیایش و مناجات راما می‌پردازد. ملکه برای مستجاب شدن دعاهایش روزه‌ای می‌گیرد که در آن فقط خوردن میوه مجاز بود. بعد از مدتی از خوردن میوه هم صرف نظر می‌کند و فقط برگ می‌خورد. وقتی راما به درخواست‌هایش پاسخی نمی‌دهد، اعتصاب غذا می‌کند و یک ماه دیگر به دعاهای خود ادامه می‌دهد؛ ولی باز هم خبری از راما نمی‌شود. ملکه ناامید و سرافکنده تصمیم می‌گیرد که خود را به درون رود پرتاب کند و به زندگی خود پایان دهد. اما در آخرین لحظات اتفاقی جادویی رخ می‌دهد و راما در پیش او پدیدار می‌شود.

 

 راما به ملکه می‌گوید که از دعاها و ریاضت او بسیار خشنود است و می‌تواند یک آرزو بکند. ملکه‌ هم از راما می‌خواهد که با او به اورچا بیاید. راما قبول می‌کند ولی برای ملکه سه شرط می‌گذارد.

  • اول این که باید با پای پیاده حرکت کنند و تنها زمانی در حرکت باشند که صورت فلکی پوشیا در آسمان دیده شود. در غیر این صورت باید بایستند تا دوباره صورت فلکی پدیدار شود و سفر را از سر بگیرند.
  • دوم این که وقتی به اورچا برسند، او پادشاه اورچا خواهد بود و نه همسر ملکه.
  • سوم این که وقتی به اورچا برسند، هرجایی که ملکه برای اولین بار او را قرار دهد، آن مکان به منزل ابدی راما تبدیل خواهد شد. یادتان نرود که راما یک کودک خردسال است که هنوز نمی‌تواند راه برود.
  •  تصویری از راما و ملکه اورچا در کنار رود سارایو - معبد رام راجا

ملکه شروط راما را قبول می‌کند و به سمت اورچا راه می‌افتند. سفری که به دلیل شرط اول راما، ۸ ماه و ۲۷ روز طول می‌کشد. روزی که ملکه با همراه راما به اورچا می‌رسند، پادشاه با تدارکات مفصلی شامل غذا، خدمتکاران، فیل‌ها و غیره به پیشواز آن‌ها می‌رود و از همسر خود معذرت خواهی می‌کند. ملکه عذرخواهی او را نمی‌پذیرد و همراه با راما به قصر خود که همان معبد رام راجا باشد می‌رود تا شب را آنجا بمانند و صبح روز بعد راما را به معبد چتورپوژ (که برای او ساخته بود) ببرد.

ملکه فراموش کرد که یکی از شروط راما این بود که ملکه هرجایی برای اولین بار او را قرار دهد، راما تا ابد در همان جا خواهد ماند. به این ترتیب راما در قصر ملکه به شکل یک مجسمه در آمد و برای همیشه در قصر ملکه ماندگار شد. معبد چتورپوژ هم که قرار بود به منزلگاه راما تبدیل شود، نهایتاً بی‌استفاده ماند. قصر ملکه پیش از اسکان راما نام دیگری داشت ولی برای عمل کردن به شرط دوم راما، نامش را به راما راجا یا رام راجا تغییر دادند. راما که نام همان خدای هندی است و راجا یا راجه به معنی پادشاه است. به این ترتیب راما پادشاه اورچا شد و قصر ملکه معبد رام راجا نام گرفت.

 


13/ آبان/1398



تورهای مرتبط
در این بخش تورهای مرتبط با این مطلب آمده است.
بحث و تبادل نظر
نظر دهید تعداد کاراکتر مانده: 300
انصراف