ترنسیلوانیا،سفر در دل افسانه ها
ما در ترانسیلوانیا هستیم و ترنسیلوانیا انگلستان نیست! راه و روش ما، راه روش شما نیست و اتفاقات اسرار آمیزی برایت پیش خواهد آمد.
چه بسا طبق چیزهایی که تا الان برای من تعریف کردی خودت می توانی حدس بزنی چه عجایبی در انتظارت است...
از کتاب دراکولا، نوشته برام استوکر
این روزها هر زمانی که نام ترنسیلوانیا به گوشمان می خورد بلافاصله به یاد کنت دراکولای معروف میافتیم. کنت خونخواری که به لطف نویسندهی ایرلندی به نام برام استوکر تبدیل به منبع بی پایانی از الهام برای داستانها و فیلم های گوناگون شده است. از مجموعه فیلم و سریالهایی مانند گرگ و میش و خاطرات یک خون آشام گرفته تا انیمیشن هایی مانند هتل ترنسیلوانیا.
اما منطقهی ترنسیلوانیا که در طی گذر زمان اقوام و نژادهای گوناگونی مثل سکسون ها،مجارها،کولی ها و... را در خود جای داده و فراز و نشیب های زیادی را به خود دیده، پر است از روایات فولکلور از موجودات تخیلی و افسانه های شگفتانگیزی که هیچ ربطی به کنت دراکولا ندارند!
1.فلوت زن رنگارنگ هاملین
یکی از معروف ترین قصه های منطقه ترنسیلوانیا داستان نی نواز هاملین است. هاملین روستایی بود که مردمش به دلیل هجوم موش ها دست به دامن فلوت زنی عجیب و غریب شدند. فلوت زن با نوای سحرآمیز ساز خود موش ها را از روستا خارج کرد اما اهالی روستا از پرداختن هزینه ی زحمات او خودداری کردند. فلوت زن، ناراحت و خشمگین روستا را ترک کرد وشب هنگام برای انتقام به روستا بازگشت. متاسفانه این بار کودکان بودند که به دنبال او و ساز جادویی اش به راه افتادند. فلوت زن کودکان را به سرزمینی به نام ترنسیلوانیا برد، جایی که کودکان از آن به بعد در آن اقامت کردند. این داستان تا حدودی با تاریخ تطابق دارد زیرا بخش زیادی از مردم هاملین در قرون وسطی به ترنسیلوانیا مهاجرت کردند و جامعه ی سکسون ها را تشکیل دادند!
2.سانزینه ها، پریان جادویی
سانزینه ها پری های جادویی و سخاوتمندی هستند که از طبیعت محافظت می کنند. نماد این موجودات اثیری گل های وحشی زرد رنگی است که در خرداد ماه می روید. مردم رومانی هر ساله در 24 جون(14 خرداد) مراسم سانزینا را برگذار می کنند. در این تاریخ دختران جوان این گل های زرد را زیر بالش خود می گذارند تا آنچه میخواهند را در رویا ببینند. برخی نیز حلقههای گل را به روی سقف خانه پرتاب می کنند. اگر حلقه گل روی زمین نیافتد به این معنی است که دختر در همان سال ازدواج می کند!
در برخی نواحی نیز این پری ها را با پوشیدن لباسهای سفید و رقصیدن گروهی و دایره وار جشن میگیرند.
3.لِلِه ها، پری های بدطینت
نمونهی سیاهتر سانزینهها، لِلِه ها هستند. این موجودات زیبا به صورت گروهی در جنگلها و بیشه ها زندگی می کنند و هنگامی دست در دست هم شروع به پایکوبی کنند زمین زیر پایشان خشک و سوخته می شود و دیگر هیچ چیز در آن نمی روید. همچنین اگر از چشمه ای آب بنوشند فردی که پس از آنان آب چشمه رابخورد مادام العمر بیمار خواهد بود.
4.استرایگوی ها، ومپایرهای رومانیایی
پیش از آنکه برام استوکر موجودی به نام ومپایر را در کتابش خلق کند، رومانیایی ها نام دیگری برای موجودات خونخوار افسانه ها ی خود داشتند. استرایگوی ها روح هایی فناناپذیر بودند که شب ها از گور خود بیرون می آوردند و زنده ها را شکار می کردند. این اتفاق برای کسانی می افتاد که طبق مراسم مذهبی درست خاک نشده بودند و بنابراین روحشان آرام نمی گرفت. طبق این روایات استرایگویها از سیر بیزار بودند و روستاییان بر سر در خانههای خود سیر آویزان می کردند و تا می توانستند سیر میخوردند!
5.پل دروغگوها
این داستان مربوط به شهر سیبیو رومانی می شود. در سیبیو پلی وجود دارد که طبق قصه های محلی اگرفردی روی آن دروغ بگوید فرو می ریزد. اعتقاد به این پل آنقدر قوی بودکه در قرون وسطی تاجرهایی را که به دروغ و کلاهبرداری متهم شده بودند از این پل به پایین می انداختند!
6.غول و توپ طلایی
مرکز شهر قدیم سیگوشوآرا،یکی از آثار ثبت شده در میراث جهانی یونسکو، دارای یکی از زیباترین برج ساعت ترنسیلوانیا می باشد.
اما افسانه ی جالب پشت این برج مربوط به کُره ی طلایی است که روی آن قرار دارد. بر اساس روایت ها غول شجاعی این توپ طلایی را از سرزمین دوری همراه خود آورد و با دست خود روی برج قرار داد. سپس گفت: اگر کسی بزرگتر از من توانست آن را بردارد این کره ی طلایی متعلق به اوست. این طور که به نظر می رسد هنوز غول دیگری پیدا نشده که بتواند این کار را بکند!
7.ماتیاس، شاه عادل
ریشه های برخی روایات فولکلور رومانیایی به ملیت های دیگر مانند مجارستان باز می گردند. داستان ماتیاس دادگر یکی از این روایات است. گفته می شود که روزی پادشاه ماتیاس با لباس مبدل به شهر رفت. در آنجا با سه کارگر مواجه شد که کنده های غول پیکری را با زحکت به خانه ی قاضی می بردند. زمانی که ماتیاس به این کار اعتراض کرد، خودش هم مجبور به کشیدن بار شد! اما با هوشمندی نام خودش را با ذغال رویکنده ها امضا کرد. روز بعد هنگامی که قاضی سعی کرد با دروغ و انکار خود را نجات دهد، او نام خود را روی کنده ها نشانش داد. از آن به بعد مردم او را با نام ماتیاس عادل می شناختند.
گوشه و کنار کشور پررمز و راز رومانی سرشار است از قصه، افسانه و اسطوره. هیچ روستایی نیست که روایتی نداشته باشد و هیچ بنایی نیست که افسانه ای در گوشه و کنار خود پنهان نکرده باشد.
برای سفر به این سرزمین افسانه ای در تور نوروز رومانی، بلغارستان و صربستان با اسپیلت البرز همراه شوید.